- پچ پچ کردن
- آهسته با کسی سخن گفتن، نجوی کردن (مردم ردیف ایستاده بودند ودر گوشی باهم پچ پچ میکردند)
معنی پچ پچ کردن - جستجوی لغت در جدول جو
- پچ پچ کردن
- زیر لب و آهسته با هم حرف زدن
![تصویری از پچ پچ کردن](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/1/3/0/amd-0013041.jpg)
- پچ پچ کردن
- Jabbering
![تصویری از پچ پچ کردن](https://jadvaljoo.ir/WordCard/fa2en/0/0/0/3/4/fa2en-0003454.jpg)
- پچ پچ کردن
- болтливый
- پچ پچ کردن
- plappernd
- پچ پچ کردن
- базікаючий
- پچ پچ کردن
- paplający
- پچ پچ کردن
- tagarelando
- پچ پچ کردن
- chiacchierando
- پچ پچ کردن
- parloteando
- پچ پچ کردن
- bavardant
- پچ پچ کردن
- prattelen
- پچ پچ کردن
- พูดพล่าม
- پچ پچ کردن
- mengoceh
- پچ پچ کردن
- تفاهمٌ
- پچ پچ کردن
- बड़बड़ाना
- پچ پچ کردن
- ぺちゃくちゃ言う
- پچ پچ کردن
- gevezelik yapmak
- پچ پچ کردن
- kubwabwaja
- پچ پچ کردن
- بک بکا کرنا
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
صدا کردن فتیله چراغ و شمع و مانند آن چون روغنش تمام شود یا آب در آن باشد، اصطلاحی است که مکانیسین ها و عوام برای صدای موتور اتومبیل ها بهنگام خرابی آن استعمال کنند
![تصویری از پی پر کردن](https://jadvaljoo.ir/WordCard/amd/0/0/3/4/2/amd-0034268.jpg)
قوی شدن پاهای کره اسب یا کره خر و کرۀ استر و توانا شدن برای بار بردن یا سواری دادن
تاسف خوردن بر کاری که دیگری کرده و تایید نکردن آن، خرده گیری کردن
![تصویری از پت پت کردن](https://jadvaljoo.ir/WordCard/mon/0/0/0/6/9/mon-0006912.jpg)
((~. کَ دَ))
فرهنگ فارسی معین
صدا کردن فتیله چراغ و شمع و مانند آن، اصطلاحی است که میکانیسین ها و عوام برای صدای موتور اتومبیل ها به هنگام خرابی آن استعمال کنند